خلاصه کتاب:
خسته از تعصبات خانوادگی و به دنبال عشق واقعی… دختری که برای رسیدن به مرد مورد علاقش هر کاری میکنه و حتی با وجود افکار قدیمی خانوادش بازم از عشقش دست نمی کشه… مردی که سال ها برای بی حسی قلبش تلاش کرده و در اخر اسیر عشق دخترک میشه…
خلاصه کتاب:
قطره اشک بزرگی پلک زیرینش را رد کرد و روی گونهاش غلطید. چشمهای دریاییاش بیشاز همیشه برق میزد ولی لبهای صورتیاش از شدت ترس به سفیدی میرفت. لحظه به لحظه ماه قبل جلوی چشمش درحال رژه رفتن بود و نفس کشیدن را برایش سخت تر میکرد. عاشقانههای مردی که روی یکی از صندلیهای دادگاه جا خشک کرده بود ثانیه به ثانیه برایش رنگ میگرفت…
خلاصه کتاب:
حریر دختر کوچیک یه خانواده متمول و سرشناسه، خانواده ای که بخاطر اعتقاداتی که دارن ازدواج ها اکثرا فامیلی هست و ارتباط با جنس مخالف در خارج از مهمونی خانوادگی، کاملا ممنوعه! بعد ازدواج خواهر حریر، کسی به خواستگاری حریر میاد که اون رو قراره با روی پنهان خانواده آشنا کنه، به شخصیت مخفی بقیه اعضا… حریر دچار سردرگمی عظیمی میشه، حس میکنه حتی خودش رو نمیشناسه، اما همه چیز با مرگ یه نفر بیشتر از قبل بهم میریزه… این رمان به جنبه های روانی محدودیت های کودکی و تمایلات خاص در بزرگسالی میپردازه.
خلاصه کتاب:
انجامش دادم. با یه میلیاردر ازدواج کردم. من دلایل خودمو دارم. اخرین چیزی که انتظارشو داشتم احساس مالکیت بود. ممکنه عهدهائی بسته باشم، ولی مصمم که خودم باشم. ولی قوانین اون داره تو دنیای من مسلط میشه. ولی از اون دسته دخترائی نیستم که اطاعت کنم. فقط یه مشکل وجود داره. من ممکنه عاشقش بشم. اصلا نمیدونم این ازدواج چطور قراره پیش بره، اگه خودم دست نگه دارم وقتی با لذت های کثیفش منو از پا درمیاره اونوقت تا اخر عمر ادامه پیدا میکنه…
خلاصه کتاب:
دوست پسر من یه چیز ارزشمند از سردسته ی مافیا دزدید.! آخرین همسرش رو که به خاطر زیبایی خیره کننده اش، بهش لقب پرنسس خورشید داده بودند. اونا فرار کردند و منو تو لونه شیر جا گذاشتند. حالا من تو چنگ رئیس مافیا اسیر شدم. مردی عضلانی با سری شیو شده و شهرتی وحشتناک: همسرکُش. در حالی که سر و صورتم از کتک هایی که خوردم کبوده، اون عاقبتم رو توی صورتم تف میکنه: از این به بعد مال منی. تاوان بلایی که دوست پسرت سر آبروم آورد از تو میگیرم….
خلاصه کتاب:
“هیجان” درسته که یک کلمه بی جان ادبیاتیه اما ما آدما با دیدنش قلبمون تند میزنه… نفسامون یکی در میون میشه… چشامون گرد میشه و منتظریم… منتظر اینکه بعدش چی میشه ؟؟؟ الان چی میشهه ؟؟ دوز این هیجان وقتی بالاتر میره که… ماهگرفتگی شروع بشه… اونم از جایی که بنیامین قصه… گم میشه! و گم شدنش باعث میشه خواهرش برکه به دنبال گذشته ای بره که مثل همیشه آتش زیر خاکستره !! رازهایی که براش قابل درک نیست و واقعیت هایی که قابل انکار نیست …
خلاصه کتاب:
″مهتاج نامدار″ نامزد مرد مرموز و ترسناکی به نام ″کیان فرهمند″ با فهمیدن علت مرگ ناگهانی و مشکوک مادرش، قدم در مسیری میگذارد که از لحظه به لحظهاش بوی مرگ و خون استشمام میشود مِن جمله دشمنی او با کیان و آشناییاش با پدری که سالها از حضورش محروم بوده و همچنین، آشنایی با مردی عجیب و رمزآلود. خیانتی که رخ میدهد، راز ترسناک پدری که برملا میشود، پاکی مادری که خدشهدار میشود، حضور مردی که تکیهگاه مهتاج میشود، صدایی که بریده میشود و… خونهایی که بیگناه ریخته میشود چه بر سر این قصه میآورند؟!
خلاصه کتاب:
داستان در مورد دختری به اسم مرجانه که تبدیل به یک موجود عجیب وغریب شده، و حالا به جای اینکه باهاش مقابله کنه در صدده که با این قضیه کنار بیاد، اتفاقات جالبی براش در طول داستان میفته که خوندنش خالی از لطف نیست….
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " هو دانلود " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.