خلاصه کتاب:
قصه از عمارت مرگ شروع میشود از خانهای مرموز در نقطه ای نامعلوم از تهران بزرگ! حنا خورشیدی برای کشف راز یک شب سردِ برفی و پیدا کردن محمولههای گمشده دلار و رفتن به دل اُقیانوس، با پلیس همکاری میکند تا لاشه رویاهای مدفون در برف و خونش را از تقدیر پس بگیرد. در حالی که ردپای سرگرد امیرمهدی رَها، بر برفهای خونین، جا مانده و برچسب “پلیس خاطی” هر لحظه بیشتر به این نام وصل میشود به نام مردی که یکروزی در گذشته بوی نان گرم میداد و حالا مدتهاست که کنج سلول انفرادی اش، بوی خونِ آدمیزاد میدهد! اما حنا به این مرد باور دارد، باوری از جنس ایمان ...
خلاصه کتاب:
این رمان در مورد دختری به اسم شیرین که بعد از فرار از دست پیمان به همراه خواهرش شیدا گیر یه دسته خون آشام میوفتن. شیرین بعد از اینکه از ماجرا خبر دار میشه درصدد اینکه از اونجا برن اما همه چی با مرگ خواهرش بهم می ریزه…
خلاصه کتاب:
گلسا کاویان بعد از چهار سال دوری از شوهرش برمیگرده. برمیگرده تا اشتباهاتش رو جبران کنه و چیزهایی رو که باخته رو دوباره بدست بیاره. داستان فلش بک هایی به گذشته داره و توی این فلش بک ها همه چیز روشن میشه …
خلاصه کتاب:
این #طحران … #طهران … #تهران را از کف دستم هم بهتر میشناسم. #طحران بزرگ است پر از ماشین، پر از زندگی، پر از کار و پول و نان! #طحران پر است از پارکهای بهغایت دلانگیز، پر از سینما و گالری و جشنواره! #طحران پر است از رنگ و چراغ مرکز خرید، پر از خنده و بی حس سکون! #طهران پر است از دست فروش، پر از کارتنخواب، پر از بیمار! #طهران پر است از ورقفروش، عروسکفروش و تنفروش! #طهران پر است از فقر، پر از غم، پر از تباهی!
خلاصه کتاب:
یلدا تو دوران دبیرستان تو اوج شادابی و طراوت عاشق یه مرده سیاهپوش میشه، دختری که حالا دیپلم گرفته و منتظر خواستگار زودتر از موعدشه، دم در ایستاده که متوجهی مرد سیاهپوش وسط پذیرایی خونهشون میشه و… شروع هر زندگی شروع یه رمان تازهست. یلدای ما با تمام خامیها و بی تجربگی وارد زندگی میشه. عاشق، خسته، دلبسته. بیاید ببینیم یه زن چطور توی سالها پخته و باتجربه میشه.
خلاصه کتاب:
دختری زیبا و معصوم که به اجبار پدرش با دایی مردی که عاشقشه ازدواج میکنه دیاکو خان زاده ای خشن و بی رحم که در شب زفاف روناهی رو اجبار باردار میکنه…
خلاصه کتاب:
داستان راجع به دختری به نام باران هست که پدرش رو از دست داده و دانشجوئه و با مادر و ۳ تا خواهرش زندگی میکنه. توی دانشگاه با یه پسری فوق العاده مشکل داره. به دلایلی مجبور میشن خونشون رو عوض کنن و دست بر قضا همسایه و صاحب خونشون همون پسره هستش...
خلاصه کتاب:
شاه من.. در زندگی هرچه خواستم را نابود کردی... بی رحمانه به من دست درازی کردی و فرزندم را از من دور ساختی... قلب کوچکم را پر از نفرت و ترس کردی... من زنم... پر از لطافت زنانه... قلب پاک و مهربانی هایم به قلبت نفوذ کرده و دل سنگت را نرم... من ملکه ی توام... شاید نتوانتم بر سرزمینت سلطنت کنم… اما بر سرزمین قلبت سلطنت خواهم کرد... شوخی نیست من ملکه ام... تخریب میکنم آنچه که نمی توانم باب میلم بسازم... آرزو طلب نمیکنم، آرزو میسازم... شاه مغرور من هرگز فراموش نکن من قبل از ملکه بودن... یک زن هستم.
خلاصه کتاب:
این رمان ترکیب دو رمان عشق و احساس من و آبی به رنگ احساس من از همین نویسنده هستش که ایشون بعد از چاپ کتاب اسامی شخصیت ها و اسم کتاب رو تغییر دادن…
خلاصه کتاب:
خنیاگر داستان هیراد که خطای گذشته اش مثل طوق از گردنش آویزونه و سعی داره با خراب کردن زندگیش خوشبختی رو از خودش دریغ کنه تا بلکه تنبیه بشه ولی میون خراب کردن هاش دختر کوچولویی وارد زندگیش میشه که اونو مجبور میکنه ناخواسته بشه بابا لنگ درازش!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " هو دانلود " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.