خلاصه کتاب:
یاشار رئیس سخت و نفوذ ناپذیری که بدون شناخت دقیق از تیدای داستان، اونو توی شرکتش استخدام میکنه، تیدا که شخص خاصی در گذشتهی این آدم بوده، با نقشهای از پیش تعیین شده وارد شرکتش میشه و در یک مهمانی بزرگ، پیشنهادِ نامتعارفی بهش میده که یاشار رو وسوسه میکنه انجامش بده… چالش بین هردوشون براشون یه رابطهی ممنوعه رو رقم میزنه…
دانلود رمان خانزاده دلربا از ناشناس رایگان pdf بدون سانسوردانلود رمان خانزاده دلربا از ناشناس با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیمموضوع رمان :دانلود رمان خانزاده دلربا از ناشناس رایگان pdf بدون سانسور
خلاصه کتاب:
دختری۱۷ ساله که وقایع دوسال از زندگیشو در قالب دو فصل از زبان خودش تعریف میکنم، ایلیا سمایی: دبیر ریاضی، که شقایق سر یه لج ولجبازی دلباخته اون میشه، حمیدرضا: پسریه که توی یه خانواده مذهبی بزرگ شده واز فصل دوم وارد داستان میشه…
خلاصه کتاب:
حاصل یک شب تمایل مردی قدرتمند و اذیت و آزار به خدمتکاری بی گناه دختری شد به نام « ماهی» که تمام زندگی اش با نفرت لقب بی همه چیز رو به دوش کشیده… سردار آقازاده ای سرد و خشنی که آوازه هنرهایش در سراسر تهران رو پر کرده بود… در آخر سر نوشت دو آدم با هزاران تفاوت عاشقانه ای بی همتا رقم میزد..
خلاصه کتاب:
این عاشقانه تراژدی فریاد تمام زن های ایرانی ست که می خواهند پرواز کنند اما شرایط جامعه بال و پر آن ها را قیچی می کند تا از صرافت پرواز بیفتند…
خلاصه کتاب:
آرش پس از سال ها دوری از وطن، به ایران برگشته، بطور کاملا تصادفی با معشوقه ی سال های نوجوانی اش که بر اثر نیرنگ اطرافیانش او را از دست داده، روبرو می شود، زنی متاهل، عاشق و در عین حال متعهد به عشق دیرینه اش. عشق و انتقام چون آتشی زیر خاکستر زبانه می کشد و همه را به کام می گیرد ولی در این میان زمانه بازی عجیبی شروع می کند تا این دو باز روبروی هم قرار بگیرند…
خلاصه کتاب:
داستان سه کله پوک داستان سه تا دختر اراکی که دانشگاه تهران قبول میشن در به در دنبال خونه میگردن تا اینکه خونه مجانی نصیبشون میشه واونجا با سه تا پسر داستان آشناییشون کلیک میخوره…
رمان سه کله پوک
رسیدیم خونه… مریم رفت آشپزخونه سوسیس تخم مرغ بپزه من و سحرم رفتیم اتاق.. لباسمو عوض کردم چشمم به کلید خونه ناهید خانوم افتــاد یــادم باشه امشب بـرم ســر بزنم. مهتا: به به فقط یه نوشابه کمه. مریم: همینم زیادیته… سحر: خب ببندید بگیرید بخورید دیگه. بعد از خوردن غذا شستن ظرفا با سحر بود رفتم سمت اتاق یه مانتو راه راه آبی کمرنگ و طوسی باشلوار و شال مشکی پوشیدم کلید خونه ناهید خانومم برداشتم و رفتم پایین. سحر_کجا میری نصفه شبی؟؟ من_خونه ناهید گفت سر بزنم بعضی شبا. مریم_پس مام باهات میایم. من_نه نمیخواد من از پس خودم بر میام…
سحر_کم زر زر کن ما کلاس رزمی رفتیم توکه تا سرکوچتونم نرفتی الکی قپی نیا… رفتن بالا تا لباس عوض کنن منم گوشی زاپاسم (نوکیا) زدم به شارژر. خونه ناهید خانوم طبقه چهارم بود… هرکاری کردیم این آسانسور بالا نیومد خودمون از پله ها بالا رفتیم… واحد ۱۱ خونشون بود. سحر درو باز کرد و اولش مثل پلیسا وارد خونه شدیم… اندازه خونه ما بود کاناپه کرم رنگ بود با کوسن قرمز…
خلاصه کتاب:
ترنج دختری که با ندونم کاری قرص روانگردان میخوره با دوست پسرش ارتباط برقرار میکنه اما بعد از اون شب پوریا هیچ چیز رو به عهده نمیگیره و ترنج برای آبروش مجبوره دست به دامن مدل معروف امیر حافظ بشه و…
خلاصه کتاب:
لیف، باردا و جاسمین تقریبا به هدفشان رسیده اند. شش گوهر بر کمربند دلتورا می درخشد. حالا باید آخرین گوهر را پیدا کنند تا دلتورا از دست ارباب سایه های اهریمنی نجات پیدا کند. همسفران قبلا با حوادث و موجودات وحشتناک زیادی مواجه شده اند. اما حالا بابد با وحشتناک ترین شرایط روبرو شوند. آنها قصد دارند تا با نیروهای مرموز تاریکی دست و پنجه نرم کنند، نیروهایی که قدرت و شهامت به تنهایی نمی توانند آن ها را شکست دهند.
نام کتاب: دره گمشدگان (جلد هفتم مجموعه در جستجوی دلتورا)
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " هو دانلود " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.