خلاصه کتاب:
با بند اومدن نفسم، چشم هام رو بستم و سعی کردم نفس بکشم، دردی عمیق سرتاپام رو گرفت و زیر شکمم تیر کشید، وقتش رسیده بود. _ساعد… ساعد حال خانوم بد شده، زود بیا! مشتم روی سینم نشست و نفس قطع شدهام، با درد خارج شد، تنم لرزید و هالهای جلوی دیدم رو گرفت و دیدم…
خلاصه کتاب:
درمورد دختری به اسم راز که تو پرورشگاه بزرگ شده کسی سرپرستیشو به عهده نگرفته که تو سن نوزده سالگی مجبوره که از پرورشگاه جدا بشه و زندگیشو خودش بسازه راز از پرورشگاه میاد بیرون خیلی اسرار داره که تو شرکت کار کنه یه شرکت خیلی بزرگ مهندسی که توسط آکو زرشناس اداره میشه آکو زرشناس تنها فرزند پسر خاندان زرشناسه...
خلاصه کتاب:
شیرین مادریست که همسرش را به سودای ارزوی کودکی اش رها کرده است.۳۰ سال بعد پسرش عاشق دختری می شود که وصله به جان معشوقه ی سابق شیرین است. این داستان داستان دلدادگی ممنوعه است...
خلاصه کتاب:
داستان درمورد ویولونی هست که مال پیرمردی به اسم سف الله هست که بهش عمو سیفی می گفتند. عموسیفی درخیابان ویولون می زنه، یک روز که در خیابان اجرا داشته ناگهان می بینه رمینور، یعنی ویولونش دزدیدن و ادامه ماجرا…
خلاصه کتاب:
شخصیت اصلی داستان، «جودی آبوت» دختر سرزنده و باهوشی است که در یک پرورشگاه بزرگ می شود اما با پشتیبانی مالی حامی ناشناس خود می تواند به مدرسه خصوصی راه یابد. جودی که حامی خود را نمی شناسد و فقط در یک نگاه از پشت سر دیده است، او را «بابا لنگ دراز» می نامد و اغلب درباره زندگی و فعالیت هایش به او نامه می نویسد...
خلاصه کتاب:
قصه زندگی فرشته ، دختری که رازی توی زندگیش هست که حتی نزدیکترین افراد خونواده اش از اون خبر ندارن ، و اما بازگشت پسر دایی اش باعث مرور گذشته و …
خلاصه کتاب:
داستان درمورد رها باستانی دختر آروشا و اوستا هست که بخاطر شباهت زیاد به مادرش همه آروشا صداش میزنن. زندگی رها گره میخوره به گذشته مادرش و رها میره تا معماهای جلد اول رو حل کنه. عاشق میشه و به دست های عشقش سوگند میخوره که همیشه پاش بمونه…
رمان سوگند به دست هایت
با صدای بابا چشامو وا کردم: -آروشا دختر گلم پاشو امروز پنجشنبس باید بریم پیش مامانت. و نوازش دستاشو رو موھام حس کردم .با حس خوبى که از طریق نوازشاى بابا بهم القا میشد خودمو بیشتر لوس کردم تا بازم بمونم رو تخت و بابا نوازشم کنه. آروم بوسه اى رو پیشونیم کاشت و ادامه داد: -یکى یه دونه بابا نمی خواى بیدار شى؟ نشستم رو تختم گیج میزدم یکم گذشت تازه ویندوزم اومد بالا. بابا با لبخند نگام می کرد، از جام بلند شدم که بابا ھم ھمزمان بلند شد و گفت: -آماده شدى من پایین منتظرم. سرى تکون دادم که بابا رفت بیرون. اول رفتم سمت دسشویی و بعد انجام عملیات
مدنظر و شستن دست و رو رفتم یه شلوار جین مشکی و مانتو مشکیمو از تو کمد به ھم ریختم کشیدم بیرون. یه شال توسی ھم سرم کردم. اکثرا تل نمیذاشتم و موھامو می کشیدم عقب به عادت ھمیشگى ھمین کارو تکرار کردم. یه کوله مشکی ھم برداشتم چون بعد بهشت زھرا باید می رفتم از فرشاد جزوه میگرفتم.
خلاصه کتاب:
ارغوان زنی جوان که به تازگی همسرش رو از دست داده، با پسر کوچکش و مادرش زندگی میکنه… که درگیر رسم غلط ازدواج خانوادگی با برادر شوهرش میشه و...
خلاصه کتاب:
پرنیان قصه دختری بیپروا که درست دو شب مونده به عروسیش، توی یه پارتی مورد تعرض قرار میگیره و عکس و فیلمای رابطهاش تو جشن عروسی بین اون همه آدم پخش میشه…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " هو دانلود " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.